روز بدون دیجیتال
دستم چند بار ناخودآگاه به سمت جیبم رفت. اما گوشیای نبود. نه پیامی، نه تماس کاری، نه چک کردن ایمیل. اولش حس کردم چیزی کم است. انگار بخشی از بدنم را جا گذاشتهام.
اما کمکم ذهنم سبکتر شد. دیگر نیازی نبود به هر صدای «دینگ» واکنش نشان دهم. دیگر کسی مزاحم افکارم نمیشد. برای اولین بار، افکارم متعلق به خودم بودند.
به جای نشستن پشت میز و خیره شدن به مانیتور، کفشهایم را پوشیدم و از خانه بیرون زدم. کوچهها ساکتتر از همیشه بودند، یا شاید من برای اولین بار به سکوتشان گوش میدادم. هر قدم، مثل کشف یک دنیای تازه بود. حتی صدای خشخش برگها زیر پاهایم، برایم تازگی داشت.
next page
previous page